معمولی و غیرمعمولی

توی دنیا چیزایی هست که اگه از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنی یا حساب عادت کردن ها رو بزاری کنار یا پیروی کورکورانه از گذشتگان رو قبول نداشته باشی , شاید کمی مضحک به نظر برسن یا غیرمعمول یا ..... (نمیدونم چه واژه ای رو برای بیان دقیقش بکار ببرم)

وقتی "اکثریت" مساوی میشه با "نرمال" یا مساوی میشه با "استاندارد" , تمام چهارچوبهای ذهنی با مطلبی که همین بالا اشاره کردم به هم میریزه و اینجاست که فرق بین درست و نادرست , فرق بین هنجار و ناهنجار گم میشه

حتما حالا خیلی هاتون خود این مطلب من براتون غیرعادی و غیرمعمول به نظر میرسه پس اجازه میخوام با یه مثال اینارو از اون زاویه ای که خودم متوجهش شدم بهتون بگم

حالا فرض کنید گوسفندا , مثل جامعه ما میتونستن جامعه مدنی و تمدن و فرهنگ و روابط و.... درست کنن و اونوقت میتونستن معمول و غیرمعمول بسازن , استاندارد و غیراستاندارد تعریف کنن , عرف و خلاف عرف درست کنن اونوقت به نظرتون چه چیزایی رو معمول یا استاندارد قلمداد میکردن؟

دنباله روی گوسفندی یا اینکه متمایز بشن و تحولی در بین گوسفندا ایجاد بشه که هر کودوم بخوان راه خودشو , خودش انتخاب کنه؟

چاق شدن و تحرک کمتر داشتن یا لاغر بودن و فرز تر شدن؟

پشم زیادتر و بلندتر یا کم پشم بودن؟

اجازه رفت و آمد دادن به بزها یا اجازه ندادن به اونا و موضع گرفتن علیه اونا؟

گله ای زندگی کردن یا تنهای زندگی کردن یا خانواده ای زندگی کردن؟

اجازه دادن به بچه ها که همیشه دور و برشون باشن یا برعکس, اجازه ندادن بهشون و دک کردن اونا به نفع خود اونا؟

موندن بچه ها پیش والدین و کمک به اونا یا رفتن به دنبال سرنوشت خودشون؟

و خیلی چیزای دیگه که آدمیزاد به ذهنش نمیرسه و نخواهد رسید

آیا واقعا اگه گوسفندا "اکثریت" رو مساوی با "معمولی" یا مساوی با "استاندارد" میزاشتن چی میشد؟ چه معیارهایی رو معمولی می نامیدن؟ و آیا این کارشون چقدر میتونست درست و صحیح باشه؟ و آیا معیار دیگه ای میتونست درست باشه یا دست کم درست تر باشه برای بیان غیرمعمولی بودن و غیراستاندارد بودن؟



پ.ن: تمام نوشته های بالا منظورشون این نیست که من با نظم حاکم شده بر جامعه الان مخالفم , منظورم اینه که این نظم میتونست طور دیگه ای باشه , یه نظم دیگه به یه صورت دیگه میتونست حاکم باشه , میتونست غیراستانداردها و غیرمعمولی های الان در اون سیستم معمولی تلقی بشن و مایی که خودمون رو معمولی قلمداد میکنیم در اون سیستم غیرمعمولی و غیراستاندارد باشیم و اونوقت ببینیم که بعضی آدما چه زجرهایی میکشن , میتونستیم تمام تلاش و تقلایی رو که اونا میکنن تا معمولی باشن و نمیتونن رو درک کنیم , حس کنیم , میتونستیم ..... (بازم نمیدونم , چون جمله ای برای بیان چیزایی که توی ذهنم هستن پیدا نمیکنم)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد